ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاسم بن محمدبن ابی بکر الصدیق . از ساداة تابعین و یکی از فقهای سبعه بمدینه . او افضل اهل زمان خویش بود و از جماعتی ازصحابه روایت کرده و جماعتی از کبار تابعین از او روایت کردند و او خاله زاده ٔ زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام بود چه مادر او زن محمدبن ابی بکر نیز دختر یزدجرد آخر ملوک فرس بود. و ابومحمد در هفتاد یا هفتادودوسالگی بسنه ٔ 121 یا 122 یا 108 هَ . ق . در قدید وفات کرد. و قدید بضم قاف و فتح دال نام منزلی است میان مکه و مدینه . (نقل باختصار از ابن خلکان ).
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
ابومحمد.[ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رویم بن احمدبن زید ۞ بن رویم بغدادی . یکی از کبار شیوخ تصوف در اواخر مائه ٔ سیم و اوائل مائه ٔ چهارم ...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ریغی بن عبداﷲبن ابراهیم . قاضی اسکندریه بود و اولاد او نیز بدانجا همین مقام داشته اند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) زکریابن یحیی بن صبیح . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) زکی الدین عبدالعظیم بن ابی الاصبع. رجوع به ابن ابی الاصبع... و رجوع به عبدالعظیم ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) زهیربن محمدبن قمیر مروزی . رجوع به زهیر... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) زیادبن زیادبن جصاص . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) زیادبن عبداﷲبن طفیل بکائی . محدث است . وفات 183 هَ . ق .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) زیلعی . رجوع به عثمان بن علی زیلعی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) زین الدین علی بن محمدبن علی عاملی . رجوع به علی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سالم بن صفوان . رجوع به سالم ... شود.