اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابومحمد

نویسه گردانی: ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) میکالی . رجوع به ابومحمد عبداﷲبن اسماعیل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۹ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نظامی .الیاس بن یوسف بن زکی مؤید. رجوع به نظامی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نجیح . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نجم الدین یمنی . شاعر. رجوع به عمارةبن ابی الحسن علی بن زیدبن احمد حکمی ملقب به نجم الدین ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نافعبن جبیربن مطعم . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نافع الاقرع .مولی بنی غفار. محدث است و از ابی قتاده روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ناصرالدین . رجوع به ابن دهّان ناصرالدین ... و رجوع به سعیدبن مبارک نحوی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ناصرالدوله حسین بن عبداﷲبن حمدان ازملوک بنی حمدان در موصل . رجوع بناصرالدوله ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مکی بن ابیطالب حموش بن محمد قیسی قیروانی قرطبی ، مقری . وفات او به سال 437 هَ . ق . او راست : کتاب الصغ...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مکتفی علی بن معتضدبن موفق بن متوکل خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مکتفی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) معیقب والد محمد. صحابی است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.