ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یحیی بن المبارک العدوی یزیدی . پدر ابراهیم صاحب کتاب ما اتفق لفظه و اختلف معناه . و نیز پدر محمد یزیدی . لغوی و عالم بعربیت رئیس خاندان یزیدیین . او راست : کتاب النوادر و آنرا بنام جعفربن یحیی کرده است . کتاب المقصور و الممدود. کتاب مختصر نحو و آنرا برای یکی از اولاد مأمون خلیفه نوشته است . (ابن الندیم ). و رجوع به یزیدیین شود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) خشاب نحوی . رجوع به خشاب ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) خفاف . از شیوخ تصوف در اواخر مائه ٔ سیم و اوائل مائه ٔ چهارم . معاصر شیخ ابوعبداﷲ خفیف و ابن سعدان و مؤ...
ابومحمد. [ اَم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) خلادبن یحیی الصفار. محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) خلال . حسن بن محمدبن حسن بن علی . رجوع به حسن ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) خلدی . رجوع به جعفربن محمدبن نصیر الخلدی شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) خلف بن سالم المحزمی . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) خلف بن محمدبن علی بن حمدون . رجوع به خلف .... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) خلف بن هشام البزار المقری . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) خوارزمی . رجوع به قاسم بن الحسین بن محمد الخوارزمی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دارمی . رجوع به ابومحمدبن عبداﷲبن عبدالرحمن بن فضل بن بهرام السمرقندی الدارمی شود.