ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یحیی بن المبارک العدوی یزیدی . پدر ابراهیم صاحب کتاب ما اتفق لفظه و اختلف معناه . و نیز پدر محمد یزیدی . لغوی و عالم بعربیت رئیس خاندان یزیدیین . او راست : کتاب النوادر و آنرا بنام جعفربن یحیی کرده است . کتاب المقصور و الممدود. کتاب مختصر نحو و آنرا برای یکی از اولاد مأمون خلیفه نوشته است . (ابن الندیم ). و رجوع به یزیدیین شود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۸ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ربیع مرادی . مولی مراد. رجوع به ربیع... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رشاطی . رجوع به عبداﷲبن علی بن عبداﷲبن علی اندلسی مری ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رشید عبدالواحد.دهمین از امرای موحدی مغرب . رجوع به رشید... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رشید هارون بن مهدی بن منصور. رجوع به هارون الرشید... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رشیدی السمرقندی . رجوع به رشید... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رشیدی یا ارشدی سمرقندی . رجوع به رشیدی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رؤبه بن عجاج . و کنیت دیگر او ابوالجحّاف . رجوع به رؤبه ... شود.
ابومحمد. [ اَم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) روح بن عباده ٔ قیسی . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) روزبه بن المقفع. رجوع به ابن عبداﷲ.... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) روزبهان بن ابی نصر بقلی شیرازی . رجوع به روزبهان ... شود.