ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یحیی بن المبارک العدوی یزیدی . پدر ابراهیم صاحب کتاب ما اتفق لفظه و اختلف معناه . و نیز پدر محمد یزیدی . لغوی و عالم بعربیت رئیس خاندان یزیدیین . او راست : کتاب النوادر و آنرا بنام جعفربن یحیی کرده است . کتاب المقصور و الممدود. کتاب مختصر نحو و آنرا برای یکی از اولاد مأمون خلیفه نوشته است . (ابن الندیم ). و رجوع به یزیدیین شود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) عَتائدی . رجوع به عتائدی ابومحمد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عثمان بن عفّان . فقیه و قاضی سیستان ، به روزگار یعقوب بن لیث . رجوع به عثمان ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عثمان بن علی زیلعی . رجوع به عثمان ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عثمان بن عمربن فارس . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) العروضی . ظاهراً حکیمی هیوی و ریاضی بمائه ٔ چهارم معاصر غلام زحل عبیداﷲبن الحسن و مقدسی و قومسی و ابوس...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عروةبن الزبیر.یکی از فقهای سبعه ٔ مدینه . مولد او قرع ، قریه ای به چهار روزه راه از مدینه در 22 یا 26 هَ...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عطأبن ابی رباح . رجوع به ابن ابی رباح ... و رجوع به عطاء... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عطأبن یسار. محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عطاء سلیمی . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) علأبن بدر. محدث است .