ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یحیی بن المبارک العدوی یزیدی . پدر ابراهیم صاحب کتاب ما اتفق لفظه و اختلف معناه . و نیز پدر محمد یزیدی . لغوی و عالم بعربیت رئیس خاندان یزیدیین . او راست : کتاب النوادر و آنرا بنام جعفربن یحیی کرده است . کتاب المقصور و الممدود. کتاب مختصر نحو و آنرا برای یکی از اولاد مأمون خلیفه نوشته است . (ابن الندیم ). و رجوع به یزیدیین شود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عیسی بن محمد. محدث است و از اسماعیل بن عبیداﷲ روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عیسی بن محمدبن عیسی بن محمدبن احمدبن یوسف بن القاسم بن عیسی بن محمدبن قاسم بن محمدبن حسن بن زیدبن عل...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عیسی بن موسی القرشی . محدث است و ولیدبن مسلم از او روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) غانم بن ولید مالقی . رجوع به غانم .... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) غانم بغدادی . رجوع به غانم شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) غسانی مملوک . شاعری مُقِل ّ است . (ابن الندیم ).
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) غنویه السدوسی . رجوع به عبداﷲبن فضل بن سفیان بن منجوف السدوسی شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) الفارسی . رجوع به حبیب ابومحمد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) فتح بن محمدبن وشاح الازدی الموصلی . رجوع به فتح ... شود.
ابومحمد. [ اَم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) فرّاء خراسانی بغوی . رجوع به حسین بن مسعودبن محمد، فقیه و مفسر و محدث شافعی شود.