ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یحیی بن المبارک العدوی یزیدی . پدر ابراهیم صاحب کتاب ما اتفق لفظه و اختلف معناه . و نیز پدر محمد یزیدی . لغوی و عالم بعربیت رئیس خاندان یزیدیین . او راست : کتاب النوادر و آنرا بنام جعفربن یحیی کرده است . کتاب المقصور و الممدود. کتاب مختصر نحو و آنرا برای یکی از اولاد مأمون خلیفه نوشته است . (ابن الندیم ). و رجوع به یزیدیین شود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن کیسان . رجوع به عبداﷲبن طاوس بن کیسان یمانی یکی از ابناء فارس شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن لبان . رجوع به عبداﷲبن احمد اصفهانی ... و رجوع به ابن لبان ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن محمد. رجوع به رشیدی سمرقندی شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ اشبیلی . رجوع به قلیعی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن المصحح . رجوع به حسن بن علی بن عمر یا عمار... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن المقفع. روزبه . رجوع به ابن المقفع عبداﷲ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن مکتوم . رجوع به احمدبن عبدالقادربن احمد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن الندیم موصلی . رجوع به اسحاق بن ابراهیم بن ماهان بن بشک ارجانی موصلی شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن وکیع شاعر اهوازی بغدادی . رجوع به حسن بن علی بن احمدبن محمدبن خلف بن حیان بن صدقه ، و رجوع به اب...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن وهب . رجوع بعبداﷲبن وهب بن مسلم ، و رجوع به ابن وهب ابومحمد... شود.