اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابومنصور

نویسه گردانی: ʼBWMNṢWR
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) اسپیجابی .در ترجمه ٔ تاریخ یمینی آمده : عبداﷲبن عزیز از حبس ناصرالدین [ سبکتکین ] خلاص یافته بود و به أعالی ماوراءالنهر رفته ، چون خبر وفات ملک نوح بدو رسید ابومنصور اسپیجابی را در زعامت جیوش خراسان طامع کرد و او را بر آن داشت که به ایلک خان در این باب استعانت کند و مدد خواهد و ملک خراسان از بهر او مستخلص گرداند وهردو بتقریر این حال و تمهید این قاعده پیش ایلک خان رفتند ابومنصور با فوجی از حجّاب و اصحاب خویش در پیش ایلک خان شد و او ایشان را بعلت میهمانی بازگرفت ولشکر و حشم بترتیب و تضریب خیام مشغول بودند که اسپیجابی و ابن عزیز را بگرفت و هریک را تخت بندی محکم برنهاد. رجوع به ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 184 و 185 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) فخرالدین ، ناصری صلاحی . رجوع به ابومنصور چهارکس ... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ](اِخ ) فرامرز. رجوع به فرامزبن علاءالدوله ... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) فضل بن عمربن منصوربن علی . رجوع به فضل ... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) فلک المعالی . منوچهربن قابوس . رجوع به منوچهر... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) فولادستون بن عمادالدین مکنی به ابی منصور. رجوع به فولادستون ... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) قاضی افریقیه . محدث است . (الکنی للبخاری ).
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) قاهر. نوزدهمین خلیفه ٔ عباسی . رجوع به قاهر... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) قایماز. مجاهدالدین بن عبداﷲ زینی . او در ابتدا خادم صاحب اربل زین الدین بود سپس او را آزاد کرد و فرزندان وی برتبه ...
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) قاینی .بزرجمهر قسیم بن ابراهیم . رجوع به بزرجمهر... شود.
ابومنصور. [ اَم َ ] (اِخ ) قراتکین . رجوع به ابومنصور دوانی شود.
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۲۰ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.