اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابومنصور

نویسه گردانی: ʼBWMNṢWR
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) اسپیجابی .در ترجمه ٔ تاریخ یمینی آمده : عبداﷲبن عزیز از حبس ناصرالدین [ سبکتکین ] خلاص یافته بود و به أعالی ماوراءالنهر رفته ، چون خبر وفات ملک نوح بدو رسید ابومنصور اسپیجابی را در زعامت جیوش خراسان طامع کرد و او را بر آن داشت که به ایلک خان در این باب استعانت کند و مدد خواهد و ملک خراسان از بهر او مستخلص گرداند وهردو بتقریر این حال و تمهید این قاعده پیش ایلک خان رفتند ابومنصور با فوجی از حجّاب و اصحاب خویش در پیش ایلک خان شد و او ایشان را بعلت میهمانی بازگرفت ولشکر و حشم بترتیب و تضریب خیام مشغول بودند که اسپیجابی و ابن عزیز را بگرفت و هریک را تخت بندی محکم برنهاد. رجوع به ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 184 و 185 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن طاهر. رجوع به محمد... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن طلحه ازهری هروی . رجوع به ابومنصور ازهری و ازهری ... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن علی خیاط بغدادی . رجوع به محمد... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن احمد دقیقی مداح آل سامان و چغانیان . رجوع به دقیقی ... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ] (اِخ ) محمدبن اسعد. رجوع به ابومنصور حفده شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن حسام . فقیه قرشی . رجوع به محمد... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن حسین الاَّبی . از مردم آبه نزدیک ساوه برادر ابوسعد منصوربن حسین الاَّبی وزیر مجدالدوله رستم بن فخرالدولةب...
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن حسین خطیر الملک میبدی یزدی . رجوع به ابومنصور خطیرالملک ... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن سهل بن مرزبان کرخی . رجوع به محمدبن سهل ... شود.
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالجبار. رجوع به ابومنصور عتبی و عتبی ... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.