اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابونصر

نویسه گردانی: ʼBWNṢR
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن هشیم . در سنه ٔ ثلاث و ثلاثین و اربعمائه (433 هَ . ق .). والی بطیحه شد و با سپاه دیلم که در حدود آن مملکت بودند محاربه کرد و قرب صد نفر بقتل رسانید و در حکومت مستقل گردید و در سنه ٔ تسع و ثلاثین و اربعمائه بین الجانبین جنگ سلطانی واقع شده ابوالغنایم را ظفر میسر گشت و ابن هشیم گریخته بسیاری از اتباع او را بتیغ بیدریغ رشته ٔ حیات برید. رجوع به حبط ج 1 ص 391 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن جهیر موصلی . رجوع به محمد.. و رجوع به ابن جهیر فخرالدوله شود.
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن خلف العسقلانی . محدث است .
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن سائب کلبی . رجوع به محمد... و رجوع به کلبی ... شود.
ابونصر. [ اَ ن َ] (اِخ ) محمدبن عبدالجبار عتبی الشاعر. مؤلف تاریخ یمینی . رجوع به عتبی و رجوع به ابومنصور عتبی شود.
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالرحمن . رجوع به محمد... شود.
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ شافعی . رجوع به محمد... شود.
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ اکلوذانی . رجوع به کلوذانی ابونصر... شود.
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن ودعان موصلی . متوفی به سال 494 هَ . ق . او راست : کتاب اربعین . و صاحب کشف الظنون در موضع دیگر ابونصر...
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن قیس . محدث است .
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن احمدبن همماة الرّامشی النیسابوری . رجوع به محمد... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.