اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابونصر

نویسه گردانی: ʼBWNṢR
ابونصر.[ اَ ن َ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم طالقانی . عوفی در لباب الالباب (ج 2 ص 69) آرد: وی از مداحان حضرت نظام الملک [ وزیر الب ارسلان و ملکشاه سلجوقی ] بود و نظم او درمدح نظام از انتظام امور در سلک مراد و از رعایت شرایط وفا در مقام و داد خوب تر و مطلوب ترست و بهر دو زبان شعر او مقبول و این دو بیت بلغت عربی پرداخته :
و خوطب بالوزارة من تناهی
الیه المجد و اجتمعالفخار
لعضدالدولة الملک المعزّ
علی ماضی الملوک به افتخار.
در صفت اسپ در قصیده گوید:
زه رهبر رهبری که اندر تک
با وهم رود دو دست او همبر
گفتی که بتاختن درون دارد
بر گوش نهاده هر دو سُم بر سر.
و در وعظ گوید:
نکند با عدو مدارا سود
که بهرحال دور باید بود
گرچه داری بناز کژدم را
بگزد هرکجا بیابد زود.
و در لغت نامه ٔ اسدی در کلمه ٔ ((مسته )) بیت ذیل بنام ابونصر طالقان شاهد آمده است :
بهر صیدش چو راست خواهی کرد ۞
باز را مسته داد باید پیش .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ابونصر.[ اَ ن َ ] (اِخ ) آوی . نام یکی از نقله و مترجمین .
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمد مقدسی .
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن ابی جعفر محمدبن ابی اسحاق احمد کرمانی هروی . مؤلف حبیب السیر (چ طهران ج 1 ص 310)آرد: در سنه ٔ خمسمائه (500 هَ...
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن ابی الحرث . احمدبن محمد. از آل فریغون . داماد ناصرالدین سبکتکین . در ترجمه ٔ تاریخ یمینی (چ طهران ص 306) آمده اس...
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن ابی زید. خوندمیر در دستورالوزراء آرد: ابونصربن ابی زید مدتی مدید ایام سلطنت سامانیه صاحب دیوان انشاء و رسالت بو...
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن ابی القاسم علی نوکی . (خواجه ...) صاحب اشراف به روزگار ابراهیم بن ناصر دین اﷲ مسعود غزنوی . رجوع به تاریخ بیهقی ...
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن احمدالکاشی ملقب به معین الدین . خوندمیر در دستورالوزراءآرد (ص 194) که او بزیور انواع فضایل نفسانی و اصناف کمال...
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن بختیار. از امرای دیالمه که طاهر عامل دیه دمان (دو فرسخی شیراز) صمصام الدوله را مقید کرد ونزد او برد و ابونصر به...
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن جهیر محمدبن محمد. رجوع به ابن جهیر محمدبن محمدملقب به فخرالدوله و رجوع به محمدبن محمد... شود.
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن جهیر مظفربن علی . رجوع به ابن جهیر نظام الدین ... شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲۶ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.