ابه
نویسه گردانی:
ʼBH
ابه . [ اُب ْ ب َ ] (اِخ ) نام شهریست به افریقیه از ناحیه ٔ اُرِبس و میان آن و قیروان سه روزه راه باشد. این شهر بکثرت فواکه مشهور و بدانجا زعفران زرع شود و از آن بلد است ، ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبدالمعطی بن احمد انصاری اُبّی و او از ابی حفص عمربن اسماعیل برقی روایت کند و از او ابوجعفر احمدبن یحیی الجارودی به مصر روایت آرد. و نیز از آنجاست ابوالعباس احمدبن محمد الابّی ادیب و شاعر. وی به یمن مسافرت کرد و در آنجا درک صحبت الوزیر العیدی کرد و به مصر بازگشت و در آنجا اقامت گزید و هم در مصر به سال 598 هَ . ق . درگذشت . (از معجم البلدان یاقوت ). و رجوع به مراصدالاطلاع و روضات الجنات ص 330 س 39 شود.
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حسن ابح . [ ح َ س َ ن ِ اَ ب َ ح ح ] (اِخ ) ابن ابراهیم بغدادی مشهور به أبح ریاضی دان زمان مأمون عباسی بود و به سال 230 هَ . ق . درگذش...
پایان آبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) پس آب ، مقابل سرآبه : این پایان آبه ٔ دنیاست که بشما رسید بدین خوشی تا سرآبه اش چگونه باشد. (کتاب المع...
مزاربی آبه . [ م َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد؛ در25هزارگزی جنوب شرقی فریمان و 2هزارگزی غرب راه فریمان ...
آبه صوفیان . [ ب َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه بجنورد بگنبد قابوس به فاصله ٔ 548430 گز از مشهد.