اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اثآر

نویسه گردانی: ʼṮʼAR
اثآر. [ اَ ث ْ ] (ع اِ) ج ِ ثأر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اسعر. [ اَ ع َ ] (اِخ ) لقب مرثدبن ابی حمران جعفی شاعر است . (منتهی الارب ).
اسعر. [ اَ ع َ ] (اِخ ) لقب عبید مولای زیدبن صوحان است . (منتهی الارب ).
اصار. [ اِ] (ع اِ) میخ طناب . (اقرب الموارد). میخ طناب خیمه .(منتهی الارب ) (آنندراج ). اصارة. ایصر. || حشیش . (اقرب الموارد). گیاه . (منتهی ...
اصعر. [ اَ ع َ ] (ع ص ) دارای صَعَر یعنی کژی در رخسار یا گردن کژی در شتر که بیماریی است . مؤنث : صَعْراء. ج ، صُعْر. (از اقرب الموارد) (قطر ا...
عثار. [ ع َ ] (ع اِ) جای هلاک و بدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عثار. [ ع ِ ] (ع اِمص ) بدی . (اقرب الموارد). || (ص ) ناخوش آیند. (اقرب الموارد). || (مص ) شکوخیدن . بسردرافتادن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغا...
آثار. (ع اِ) ج ِ اَثَر و اِثْر. نشانه ها. علامات . چیزها که از کسی بر جای ماند. آسال : ای فخر آل اردشیر ای مملکت را ناگزیرای همچنان چون جان...
این واژه عربی است و آریایی جایگزین، این است: پدان padân (پدا. «سنسکریت»: اثر + «ان») **** فانکو آدینات 09163657861
آصار. (ع اِ) ج ِ اِصْر.
عسار. [ ع َ ] ۞ (ع اِمص ) درویشی و تنگدستی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مفلسی و درویشی و زهد و تنگدستی . (ناظم الاطباء). || (اِ) ذهب است . (ف...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.