 
        
            اثمان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼṮMAN 
    
							
    
								
        اثمان . [ اَ ] (ع  اِ) ج ِ ثُمن  و ثَمَن  و ثمین . (منتهی الارب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اثمان . [ اِ ] (ع  مص ) هشت  شدن . (تاج  المصادر). هشت  عدد گردیدن : اثمن  القوم . (منتهی الارب ).  ||  خداوند شتران  ثَمِن  شدن ، یعنی  آنکه  در هشت ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسمان . [ اِ ] (ع  مص ) فربه  کردن . (تاج  المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فربه  کردن  چیزی . (ترجمان  علامه ٔجرجانی ).  ||  فربه  شدن .  ||  فربه گشتن  چار...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسمان . [ اَ ] (اِ)صورتی  است  از آسمان  که  فلک  باشد.  ||  نام  روز بیست وهفتم  از هر ماه  شمسی . (ناظم  الاطباء). روز بیست وپنجم  است  از ماههای  ق...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اصمان . [ اَ ص َم ْ ما ] (اِخ ) نام  دو جایگاه  است ، یعنی  اصم الجلحاء و اصم السمرة که  دو موضعاند در بلاد بنی عامربن  صعصعة بعد از آن  مر بنی کلاب  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (ع  اِ) چوزه ٔشوات . (منتهی  الارب ) (اقرب  الموارد). فرخ  الحباری . (اقرب  الموارد).  ||  بچه ٔ اژدها.  ||  مار یا بچه ٔ مار. (منتهی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  قعله ٔ شاهین  بخش  پل  ذهاب  شهرستان  قصرشیرین ، واقع در 12 هزارگزی  جنوب  خاوری  سرپل  ذهاب  کنار راه  فر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) کوهی  است  به  مدینه  بین  آن  و بین  ذی المرة در راه  شام  از مدینه . (معجم  البلدان ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  ابی العاص بن  بشربن  عبد دهمان  از ثقیف  صحابی  و از مردم  طائف  بود در وفد ثقیف  اسلام  آورد. رسول  (ص ) او را عمل  طائف ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  سعیدبن  عثمان  معروف  به  ابن  قائد. فقیه  و از افاضل  نجدیین  بود و به  سال  1097 هَ . ق . به  قاهره  درگذشت . او...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  جنی  الموصلی  مکنی  به  ابوالفتح  و ملقب  به  ابن  جنی . رجوع  به  الاعلام  زرکلی  و روضات  الجنات  ص 466 و نیز ابن  جنی  ...