اجزاء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼJZʼʼ
    
							
    
								
        اجزاء. [ اِ ] (ع  مص ) اجزاء سکین ؛دسته  کردن  کارد را. (منتهی الارب ). کارد را دسته  کردن . (تاج  المصادر).  ||  اَجزی  کذا عن  کذا؛ نائب  غیر و کافی  کسی  شد. (منتهی الارب ). کفایت  کردن . (تاج  المصادر).  ||  بی نیاز کردن  از... (منتهی الارب ) (زوزنی ).  ||  بی نیاز شدن . (منتهی الارب ). بسنده  بودن . (تاج  المصادر). بس  شدن . (وطواط).  ||  بسنده  کنانیدن : اَجزَاء الابل  بالرطب  عن  الماء؛ بسنده  کنانید شتران  را از آب  بعلف . (منتهی الارب ). ||  دختر زادن  (زن ) . (تاج  المصادر) (منتهی الارب ).  ||  اجزاء الخاتم  فی  الاصبع؛ داخل  کردن  انگشتری  در انگشت . (منتهی الارب ).  ||  پیچیده گیاه  شدن  چراگاه .  ||  حق  گذاردن . مکافات  کردن  از چیزی . (منتهی الارب ). جزا دادن .  || جزو جزو کردن . (وطواط).  ||  جزیه  دادن .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        تمام اجزا. [ ت َ اَ ] (ص  مرکب ) کامل  ودرست . (ناظم  الاطباء). کامل  و بی قصور. (غیاث  اللغات ). کامل  و بی نقصان . تمام عیار. (آنندراج ) : کوشش  بی ...