اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اجزاء

نویسه گردانی: ʼJZʼʼ
اجزاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جزء و جزو. پاره ها. بهره ها. بخش ها :
کجا کل آمده باشد چه باشد قیمت اجزا.

قطران .


شوهر زن را میکشت و میجوشانید و به اجزاء و اعضاء او تزجّی و تغذّی میکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
اجزای وی است هرچه در گیتی
با کل چه برابری کند اجزا.

قاآنی .


این کلمه را در فارسی به «ها» جمع بسته اند :
شاه دانستی که وقتی ماهی و گاو زمین
کل اجزاهای گیتی را کنند از هم جدا.

خاقانی .


مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اجزاء، جمع جزء است ، و معانی آن در کلمه ٔ جزء بیان گردید، معنی اجزاء اصلیه و زائده و تفسیرش در ضمن معنی نمو بیان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تمام اجزا. [ ت َ اَ ] (ص مرکب ) کامل ودرست . (ناظم الاطباء). کامل و بی قصور. (غیاث اللغات ). کامل و بی نقصان . تمام عیار. (آنندراج ) : کوشش بی ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.