احمار
نویسه گردانی:
ʼḤMAR
احمار. [ اِ ] (ع مص ) کودک سرخ زادن . || احمارِ دابّه ؛ علف دادن دابه تا متغیر شود بوی دهن وی . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
اهمار. [ اِ ] (ع مص ) سخت بر زمین زدن اسب سم را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).