اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عضدالدوله مکنی به ابوالحسن . برادر ابوالفوارس شیرذیل . در ترجمه ٔ تاریخ یمینی (ص 311) آمده است که صمصام الدوله ... چون ایام عزا [ ی پدر ] منقضی شد بجای پدر بنشست و بتدبیر ملک و رعایت رعیت مشغول شد و ابوالفوارس شیرذیل که برادر او بود و از وی بزرگتر در شهر واشهر ۞ مقیم بود و چون خبر وفات پدر باو رسید بفارس آمد و علی بن نصرهارون را که وزیر عضدالدوله بود بگرفت و اموال و بقایای اعمال که در تصرف او بود بستد و باهواز آمدو برادر خویش ابوالحسن ۞ احمد بن عضدالدوله را از آن خطه براند و ببصره رفت .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۱ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شمنی . رجوع به احمدبن کمال الدین محمدبن ابی عبداﷲ محمد و احمدبن محمد شمنی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شمید. رجوع بسفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 22 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شنکباثی بن ربیعبن نافع. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب . رجوع به احمدبن ابی بکربن الرداد الزبیدی شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) شهاب . رجوع به احمدبن محمد البوصیری شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب . رجوع به احمدبن محمدبن احمدبن ابراهیم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب بن ابی بکر بکربن الرداد زبیدی صوفی . او راست : مختصر القواعد الوفیة فی اصل حکمة خرقة الصوفیة. و وفات وی بسال 821 ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب بن ابی حجله . او راست : مغناطیس الدار النفیس در انواع .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب بن الیاس . او راست : معتمد الخلائق فی علم الوثائق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب بن جمال عبداﷲ بن احمدبن علی فاکهی . او راست : مجیب الندا که در سال 924 هَ . ق . از آن فراغت یافته است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.