اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عضدالدوله مکنی به ابوالحسن . برادر ابوالفوارس شیرذیل . در ترجمه ٔ تاریخ یمینی (ص 311) آمده است که صمصام الدوله ... چون ایام عزا [ ی پدر ] منقضی شد بجای پدر بنشست و بتدبیر ملک و رعایت رعیت مشغول شد و ابوالفوارس شیرذیل که برادر او بود و از وی بزرگتر در شهر واشهر ۞ مقیم بود و چون خبر وفات پدر باو رسید بفارس آمد و علی بن نصرهارون را که وزیر عضدالدوله بود بگرفت و اموال و بقایای اعمال که در تصرف او بود بستد و باهواز آمدو برادر خویش ابوالحسن ۞ احمد بن عضدالدوله را از آن خطه براند و ببصره رفت .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب بن محمد حجازی . او راست : کتاب الالغاز. وفات او بسال 875 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب بن محمدبن عبدالسلام . او راست : القول الناصر فی رد خباط علی بن ناصر. وفات او بسال 931 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (شهاب ...) ابن محمدبن علی مصری . او راست : النصیحة بما ابدته القریحة. وفات بسال 931 هَ . ق . (کشف الظنون ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب حصکفی رجوع به احمدبن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (قاضی ) شهاب الدین . وی قاضی جمشکزک بود. او راست : منظومه ای فارسی موسوم به زهرةالادب در لغت .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به ابن فرح و رجوع به احمدبن فرح اشبیلی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن ابراهیم عینتابی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن ابی بکربن زید شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )شهاب الدین . رجوع به احمدبن ابی بکربن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین (شیخ ...). رجوع به احمدبن ابی بکر حموی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.