احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی المادرائی الکاتب .ابوعبیداﷲ محمدبن عمران مرزبانی در موشح (ص 350) آردکه احمدبن محمد کاتب مرا حدیث کرد که علی بن عبداﷲبن المسیب او را حدیث کرد که چون احمد بن علی مادرانی ،ابوالعباس بن ثوابه را در قصیده ٔ خود این هجا گفت :
اما الکبیر فمن جلا
لته یقال له لبابه
و اذا خلا فممدّدُ
فی البیت قد رفعوا کعابه
و ارفض عنه زهوه
و تقشعت تلک المهابه .
علی بن عباس رومی او را بقصیده ای جواب داد که این ابیات از آن است :
و أحلت فی بیت و ما
زلت البعید من الاصابه
انی یکون ممدّداً
رجل و قد رفعوا کعابه
لکنه بیت عرا
ک لذکر معناه صبابه
فعمیت عن سنن الطر
یق و ظلت ترکب کل لابه .
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مافروخی . رجوع به احمدبن علی مافروخی .... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مالقی . رجوع به مالقی شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) متقی خلیفه ٔ عباسی . رجوع به متقی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) متنبی . رجوع به متنبی و رجوع به ابوالطیب متنبی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) متوکل . رجوع به احمد رسّی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) متوکل . رجوع به شمس الدین احمد المتوکل ... شود.
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) مجد الخاورانی . رجوع به احمدبن ابی بکربن محمد الخاورانی و رجوع بروضات الجنات ص 85 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مجدالدین سجاوندی . رجوع به احمدبن محمد مکنی به ابوبدیل .... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مجدویه . رجوع به احمدبن ابی باکر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مجلدی جرجانی . رجوع به احمدبن علی مجلدی و رجوع به ابوشریف و رجوع به مجلدی ... شود.