گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن کمادبن علی التمیمی مکنی به ابوالعباس ، یکی از مشاهیر علماء هیئت و نجوم . از مردم تونس . او را زیجی است به نام زیج الامد علی الابد. ۞ و دیگرالکور علی الدور ۞ . (قاموس الاعلام ). و در جای دیگر بر ترجمه ٔ او دست نیافتیم . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۴ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. رجوع به احمدبن ابی دواد... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. رجوع به احمدبن سلیمان زبیری .... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. رجوع به احمدبن محمدبن یعقوب ... و رجوع به ابوعبداﷲ بریدی شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. رجوع به احمدبن محمد بریدی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. رجوع به احمد انطاکی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲبن عاصم . رجوع به احمد انطاکی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ خولانی . رجوع به احمدبن غلبون ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ دمشقی . رجوع به احمدبن محمد ثعلبی شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعبک . رجوع به احمدبن محمد معروف به ابن الحاج شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعبید. رجوع به احمدبن محمدبن محمد هروی ... شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۱۲ ۲۱۳ ۲۱۴ ۲۱۵ ۲۱۶ صفحه ۲۱۷ از ۳۱۸ ۲۱۸ ۲۱۹ ۲۲۰ ۲۲۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود