احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن نصربن میمون بن مردان الاسلمی الکفیف النحوی . مکنی به ابوعمرو. ابن فرضی گوید: او از اهل قرطبة و باشکابة معروف است . وی از قاسم بن اصبغو محمدبن محمد الخشنی و جز آن دو سماع دارد. و مردی صالح و عفیف بود و تربیت و ادب از رؤسا و پادشاهان داشت و بشب یازدهم شوال سال 290 هَ . ق . در گذشت .
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن مجدی .... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن محمد ابدی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن محمدبن ابراهیم بن هلال مقدسی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن محمدبن احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن محمدبن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن محمد جباره ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمد اندلسی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمد حجازی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمد خفاجی شود.