احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن نعمان بن محمد ایجی دمشقی حنفی . اصلاً از مردم ایج یکی از قراء فارس ، و جدّ او محمد به سال 920 هَ .ق . به دمشق رفته و متوطن شده است . احمد از بزرگان علمای دمشق بروزگار خود بودو از دست سلاطین عثمانی مناصب مختلفه یافت و در دارالحدیث احمدیه درس می گفت . وفات او به سال 1063 بود.
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمد بونی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمد تیفاشی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به حاکم بامراﷲ ابوالعباس احمد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمد رسّام حموی ... و احمدبن ابی بکر حموی ... شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمد زاهد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمد سامری شامی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمد المنصوربن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به معتضد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به معتمد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس بن ابی احمد طلحةبن الموفق بن المتوکل . رجوع به معتضد... و رجوع بمجمل التواریخ و القصص ص 370 شود.