احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن منصور اسپیجابی . فقیه حنبلی ، مکنی به ابونصر یا ابوبکر. او راست : شرح کافی فی فروع الحنفیة تألیف حاکم الشهید محمدبن محمد الحنفی و شرح جامع صدر شهید و شرح جامعالکبیر محمدبن حسن شیبانی . و فتاوی الاسپیجابی الحنفی . و شرح مختصر الطحاوی فی فروع الحنفیة، و بعضی گفته اند که این شرح ازمحمدبن احمد خجندی اسپیجابی است . و صاحب کشف الظنون در ذیل نام این شرح وفات احمد را به سال 480 هَ .ق .گفته است . و بعضی وفات او را پس از 480 آورده اند.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۸ ثانیه
احمد فؤاد. [اَ م َ ف ُ آ ] (اِخ ) خدیو مصر از 1336 هَ . ق . (؟)
احمد مختار. [ اَ م َ دِ م ُ ] (اِخ ) لقب پیامبر اسلام صلی اﷲ علیه و آله و سلم :خدایگان جهان خسرو زمان مسعودکه شد عزیز بدو دین احمد مختار.ابو...
احمد خسروی . [ اَم َ خ ُ رُ وی ] (اِخ ) رجوع به طایفه ٔ ایهاوند شود.
فخرالدین احمد اطعمه شیرازی (د.850ق) یکی از مقلدان بسحاق اطعمه بود که به سبک نقیضههای او، با استفاده از اسامیِ خوردنیها و نوشیدنیها و اصطلاحات مرتبط...
درباره احمد مجاهد احمد مجاهد ▪ متولد ۱۳۱۴ قزوین ▪ پایان تحصیلات متوسطه در زادگاه ▪ ادامه تحصیل در دانشگاه تهران در رشته ادبیات ▪ اخذ فوق لیسانس از دان...
احمد پژمان که اکنون ۸۹ سال دارد در لس آنجلس زندگی میکند؛ منطقهای که بزرگترین جامعه ایرانی در بیرون از مرزهای ایران را در خود جای داده است. از سال ۲۰...
احمد قره جه . [ اَ م َ دِ ق َ رَج َ ] (اِخ ) وی از خاندان یکی از فرمانروایان ایران است . در جوانی در اثر جذبه ای ترک یار و دیار گفت و شیفته س...
احمد احسائی . [ اَ م َ دِ اَ ] (اِخ ) ابن زین الدین بن ابراهیم بن صفربن ابراهیم بن داغربن رمضان بن راشدبن دهیم بن شمروخ بن ضوله . داغربن رم...
احمد خضرویه . [ اَ م َ دِ ؟ ] (اِخ ) ابوحامد احمدبن خضرویه ٔبلخی . یکی از مشایخ و بزرگان متصوفه ٔ خراسان . او معاصر بایزید بسطامی و یحیی بن معاذ...
احمدپارینه . [ اَ م َ دِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، ضمیر مبهم مرکب ) همان کس بی تغییری در خَلق و خُلق .- امثال : من همان احمد پارینه که هس...