احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن اسحاق ، مکنی به ابوالحسین و معروف به ابن الرّاوندی یا ابن الروندی . او شاگرد ابوعیسی محمدبن هارون وراق بود و صاحب کشف الظنون در همه جا وفات او را به سال 301 هَ .ق . نوشته است . وعلاوه بر کتبی که قبلاً در ابن الرّاوندی نام برده ایم حاجی خلیفه کتاب دیگری نیز بنام کتاب الزینة از مؤلفات وی آورده است . رجوع به ابن راوندی ابوالحسین احمد... و رجوع بروضات الجنات ص 54 و وفیات الاعیان چ طهران ص 28 شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۸ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمد رازی ، مکنی به ابوزرعه . نشو و نمایش در ری بوده است و در مائه ٔ چهارم هجریه میزیسته و در میان این طبقه معرو...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد رعینی اشبیلی ، مکنی به ابوالعباس . مقری و ادیب . وفات در 604 هَ .ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد رودباری .یکی از مشایخ صوفیه . رجوع به ابوعلی احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن محمد رومی حنفی . او راست : القول الاصوب فی الحکم بالصحة و الموجب . وفات به سال 717 هَ .ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد زاهد یا زاهدی ، ملقب بشهاب الدین . وفات 818 هَ .ق . او راست : هدیةالناصح . مسائل الستین . رسالةالنور. هدایةالمتعل...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد زبیدی ، مکنی به ابوعمرو. او راست : کتاب الاحتفال و آن منتخب اخبارالفقهاء حسن بن محمد زبیدی است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الزبیری . نسب او چنین است : احمدبن محمدبن محمدبن محمدبن عطأاﷲبن عوض الاسکندرانی الزبیری قاضی ، ملقب بناص...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد زراری . رجوع به ابوغالب احمدبن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد زوزنی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد زیلی سیواسی ، مکنی به ابوالثناء. او راست : حل المعاقد.شرح الاعراب ابن هشام که به سال 967 هَ .ق . تألیف ...