گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قزوینی رازی معروف به ابن فارس و مکنی به ابوالحسین . او راست : فقه اللغه ٔ صاحبی و آنرا بنام صاحب کرده است ۞ . و رجوع به ابن فارس شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۰ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) درویش (خواجه ....). رجوع به احمد قابض شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دشتی بن محمدبن ایان . محدث است . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دماوندی ملقب به شرف الدین خواجه ٔ ادیب . عوفی مؤلف لباب الالباب او را در لوهور دیده و در کتاب خویش از او نقل کرده... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دمشقی . رجوع به احمدبن هبة اﷲبن احمد... و رجوع به روضات الجنات ص 89 شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دمنهوری . مولد و منشاء او مصر است . او یکی از علمای علوم عقلیه و نقلیه است و بالاخص در هیئت و حکمت و طب صاحب ید طول... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دمیاطی (شیخ ...). او راست : نخبة الرسائل و بلغة الوسائل . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دمیاطی . رجوع به احمدبن آیبک شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دُنبلی بن نصر. از قبیله ای از اکراد موسوم به دُنبل . یکی از علمای فقه شافعی است . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الدهلوی . رجوع به دهلوی و معجم المطبوعات شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دیکقوز. او راست : شرحی بر مراح الارواح تألیف احمدبن علی مسعود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۴۴ ۲۴۵ ۲۴۶ ۲۴۷ ۲۴۸ صفحه ۲۴۹ از ۳۱۸ ۲۵۰ ۲۵۱ ۲۵۲ ۲۵۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود