گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قزوینی رازی معروف به ابن فارس و مکنی به ابوالحسین . او راست : فقه اللغه ٔ صاحبی و آنرا بنام صاحب کرده است ۞ . و رجوع به ابن فارس شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رضا (الشیخ ...). او راست : هدایة المتعلمین الی ما یجب فی الدین . طبع مطبعة العرفان صیدا 1330 هَ . ق . رجوع به رضا و طاهر... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رضوان . شاعری متوسط بروزگار سلطان سلیمان عثمانی . او راست :یار عشقکله جهنم اودی یاندر مزبنی تشنه یم کیم یدّی دریا صوئ... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رفاعی (الشیخ ...). رجوع به رفاعی الازهری شود. (معجم المطبوعات ). احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رفاعی . رجوع به ابن رفاعی شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رفعت . او راست : ارتیاح الفکرة من جهة الکولیرا (الهواء الاصفر). (معجم المطبوعات ) . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )رفعت پاشا. او پسر ابراهیم پاشای مصری است و مولد اودر مصر بسال 1241 هَ . ق . بوده است و در محاربات شام به معیت پدر خو... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رفیق قدیم . رجوع به احمدبن قاسم ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الرقاشی . برادر فضل . شاعری قلیل الشعر است . (ابن الندیم ). احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رمضانی . او راست : رسالة فی قوله تعالی : یوم یأتی بعض آیات ربک . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رملی زرّین . محدث است . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۴۷ ۲۴۸ ۲۴۹ ۲۵۰ ۲۵۱ صفحه ۲۵۲ از ۳۱۸ ۲۵۳ ۲۵۴ ۲۵۵ ۲۵۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود