اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اخطی

نویسه گردانی: ʼḴṬY
اخطی . [ اَ ] (اِخ ) در ترمذ امیری بود ظالم اخطی نام ، چندان آه آبستن متظلمان بدین دودآهنگ دخانی آسمان برآمد که ملایکه بوکیل داری دعوات مظلومان برخاستند. روزی جشنی ساخته بود و آب آتش رنگ نوش میکرد، ناگاه قدری از آن در حلق او جست و در گلوی او گرفت ، و هم از راه آب به آتش رفت . شهاب الدین ادیب صابر گوید:
روز می خوردن بدوزخ رفتی ای اخطی ز بزم
صدهزاران آفرین بر روز می خوردنْت باد
تا تو رفتی عالمی از رفتن تو زنده شد
گرچه اهل لعنتی رحمت بر این مردنْت باد.

(لباب الالباب عوفی ج 2 ص 123).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
اخطی . [ اَ ] (ص نسبی ) شهریست منسوب بخوبان . (؟). (مؤید الفضلاء).منسوب به اخط که قومی است حسن خیز. (غیاث اللغات ).
اختی . [ اُ ] (ص نسبی ) منسوب به اخت . خواهری . و در نسبت به اخت ، اخوی نیز گویند.
عینی
برون عینی
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.