اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اده

نویسه گردانی: ʼDH
اده . [ اِدْ دَ ] (اِخ )دو قریه است بشمال لبنان : نخست بناحیه ٔ بترون در قضائی به همین نام که در حدود 300 تن سکنه دارد از موارنة. دوم بناحیه ٔ جبیل سفلی در قضاء کسروان و سکنه ٔ آن قریب 200 تن از موارنة. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
اده . [ اَ دَه ْ ] (ع مص ) فراهم آمدن کار قوم .
اده . [ اِدْ دَ ] (ع ص ، اِ) اِدّ. عجب . شگفت . || بلای عظیم . سختی زمانه . || کار سخت و زشت . ج ، آداد، اِدَد.
اده . [ اِدْ دَ ] (اِخ ) جبرائیل . راهب یسوعی از خاندان ادّه ٔ مارونیه لبنانیة. او راست : القواعد الجلیةفی علم العربیة که در مطبعةالیسوعیین بیر...
اده . [ اِدْ دَ ] (اِخ ) نجیب بن بشارة (دکتر). متخصص فن ّ ولادت و امراض زنان در قاهره . خاندان اده در بیروت و لبنان شهرت دارند و اصل آن از ...
اده بالی . [ ] (اِخ ) یکی از پیشوایان و رؤسای علما و مشایخ عثمانی . مولد او قره مان . او پس از فراگرفتن مقدمات علوم بشام رحلت کرد و از عل...
آده . [ دَ / دِ ] (اِ)چوب بلند افقی که دو سر آن بر دو چوب افراشته و عمودی استوار کنند تا کبوتران و دیگر پرندگان بر آن نشینند. و آن را اَده ...
ادة. [ اِ دَ تُن ْ ](علامت اختصاری ) ئدة. رمزِ فائدة. (مقیاس الهدایة).
ادة. [ اِدْ دَ ] (ع ص ، اِ) اِدّ. سختی . || کار زشت . || عجب . شگفت : داهیة اِدَّة؛ آفت و بلای بزرگ . ج ، اِدَد.
عادة. [ دَ ] (ع اِ) خوی . (منتهی الارب ). آنچه جایگیر شود در نفوس از امور متکرر وپسندیده ٔ طبعهای سلیم . (اقرب الموارد). || (اصطلاح فقهی ) حیض...
عدة. [ ع ِدْ دَ ] (ع اِ) عده . گروه . (اقرب الموارد). گروه . عده ٔ کتب ، جماعت کتب . (منتهی الارب ). یقال عندی عدة کتب . و رأیت عدة رجال و عد...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.