گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ادیل نویسه گردانی: ʼDYL ادیل . [ اِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ قضات رومی که مأمور تفتیش ابنیه و مراقبت بازیهای عمومی و مدیریت اعیاد و ارزاق و بطور کلی شرطه و احتساب روم بودند. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی ادیل ادیل . [ اَ ] (اِخ ) (رود...) رود ولگا. (ایران باستان ص 149). عدیل عدیل . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) مثل . مانند. همتا. همانند. (اقرب الموارد) (قطرالمحیط). ج ، عُدَلا. || هم کجاوه . (از اقرب الموارد). دو کس که هر دو جان... عدیل عدیل .[ ع ُ دَ ] (اِخ ) ابن فرج . شاعر است . (منتهی الارب ). بی عدیل بی عدیل . [ ع َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عدیل ) بی نظیر. بی مانند. (آنندراج ). بی همتا. بی مثل . بی مانند. (ناظم الاطباء). بی جفت . (یادداشت مؤلف ).... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود