ادیل
نویسه گردانی:
ʼDYL
ادیل . [ اَ ] (اِخ ) (رود...) رود ولگا. (ایران باستان ص 149).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ادیل . [ اِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ قضات رومی که مأمور تفتیش ابنیه و مراقبت بازیهای عمومی و مدیریت اعیاد و ارزاق و بطور کلی شرطه و احتساب ر...
عدیل . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) مثل . مانند. همتا. همانند. (اقرب الموارد) (قطرالمحیط). ج ، عُدَلا. || هم کجاوه . (از اقرب الموارد). دو کس که هر دو جان...
عدیل .[ ع ُ دَ ] (اِخ ) ابن فرج . شاعر است . (منتهی الارب ).
بی عدیل . [ ع َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عدیل ) بی نظیر. بی مانند. (آنندراج ). بی همتا. بی مثل . بی مانند. (ناظم الاطباء). بی جفت . (یادداشت مؤلف )....