اذ
نویسه گردانی:
ʼḎ
اذ. [ اَذذ ] (ع مص ) بریدن با شمشیر و جز آن .
واژه های همانند
۲۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گاه از گاه . [ اَ ] (ق مرکب ) گاه و بیگاه . ندرةً. بعض اوقات : مردی که وی را حسن محدث گفتندی نزدیک امیرمسعود فرستاده بود. [ منوچهربن قا...
از بن دندان . [ اَ ب ُ ن ِ دَ ] (ق مرکب )از بن گوش . بالطوع . بالطوع و الرغبة. و صاحب برهان گوید: کنایه از طوع و رضا و رغبت و از ته دل و مک...
در تداول زنان جن و پری را از ما بهتران گویند که در کنار دیگر موجودات خیالی و افسانهای عامیانه در ادب فارسی/عربی و کشورهای خاور نزدیک به اشکال گوناگون ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خالی و سکنه دو واژه ی عربی است؛ واژه ی جایگزین برای این همساخته (ترکیب) این است: اتیجن átijan (سنسکریت: átijana) **** فانکو آدینات 09163657861
زیر از میانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) ۞ کنایه از زبون بودن و بد بودن باشد. (برهان ). یعنی زبون . (فرهنگ رشیدی ). کنایه از زبون باشد. (ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.