اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ارآء

نویسه گردانی: ʼRʼAʼ
ارآء. [ اَرْ ] (ع اِ) اَرٔاء. ج ِ رأی ، بمعنی اعتقاد و بینائی . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
خطبه آرا. [ خ ُ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب )خطبه گو. آنکه بر سر منابر خطبه می گوید : تا سیه پوشان نورانی سلاطین را بعیدخطبه آرایند بر منبر به نیکویی...
بستان آرا. [ ب ُ ] (نف مرکب ) بوستان آرای . بستان آرای . رجوع به بوستان آرا و بستان آرای شود.
انجمن آرا. [ اَ ج ُ م َ ](نف مرکب ) کسی که مایه ٔ زینت انجمن است . (فرهنگ فارسی معین ). رئیس و صاحب مجلس . (آنندراج ) : آنکه در خلوت آیینه ...
انگشت آرا. [ اَ گ ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) انگشتری . انگشتر: الخاتم زینة الرجال و اسمه بالفارسیة «انگشت آرای ». (ابواحمدبن ابی بکر الکاتب در منا...
گیتی آرا. (نف مرکب ) آرایش دهنده ٔ گیتی . || (اِخ ) خالق گیتی که کنایه از خداوندگار باشد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به گیتی آرای شود.
گیهان آرا. [ گ َ / گ ِ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ گیهان . آرایش دهنده ٔ گیتی . آذین کننده ٔ جهان و کیهان .
بیوک آرا. [ب ُ ] (نف مرکب ) مشاطه . عروس آرا. (یادداشت مؤلف ).
پسکی ارا. [ پ ِ اِ ] (اِخ ) ۞ نام شهری مستحکم در ایتالیا واقع در ناحیت ونِسی بر کنار رود مینچیو ۞ و دریاچه ٔ گارد و دارای 2800 تن سکنه .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آرایش بی رویه ، آرا به معنای آرایش می باشد و بی را در زمان قدیم به کارهای بیش از حد و زیاده روی در کاری می گفتند
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۸ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.