اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اراء

نویسه گردانی: ʼRʼʼ
اراء. [ اِ ] (ع مص ) ارائة. نمودن . (تاج المصادر بیهقی ). || شناسانیدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سخن آرا. [ س ُ خ َ ] (نف مرکب ) سخن آرای . شاعر. گوینده . و برمنشی و خطیب نیز اطلاق کنند. (آنندراج ) : بمدح مجلس میمون تو مزین بادجریده ٔ سخن ...
خیال آرا. [ خ َ / خیا ](نف مرکب ) آراینده ٔ اندیشه . (ناظم الاطباء). آنکه اندیشه های خوش و توخالی میپروراند. (یادداشت مؤلف ).
دانش آرا. [ ن ِ ] (نف مرکب ) دانش آرای . دانش پیرا. (آنندراج ).آراینده ٔ دانش . زینت دهنده ٔ فضل و دانش : ردی دانش آرای یزدان پرست زمین حلم و در...
دست آرا. [ دَ ] (نف مرکب ) دست آرای . آراینده ٔ مسند و سریر (در این جا دست به معنی مسند است ). (یادداشت مرحوم دهخدا).
طرب آرا. [ طَ رَ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ انجمن . ایجاد سرور و خوشحالی کننده : با طرب دارم و مرد طرب آرایت با سماع خوش و با بربط و با نایت .منوچه...
عالم آرا. [ ل َ ] (نف مرکب )عالم آرای . آرایش دهنده ٔ عالم . پیراینده ٔ جهان و زینت دهنده ٔ آن . (ناظم الاطباء) : اگر رأی عالم آرای ملک اشارت ...
گوش آرا. (نف مرکب ) گوش آرای . رجوع به گوش آرای شود.
بزم آرا. [ ب َ ] (نف مرکب ) بزم آرای . آنکه آراینده ٔ مجلس عیش و مهمانی است . (از ناظم الاطباء). مجلس آرا. آراینده ٔ بزم . (یادداشت بخط دهخدا)....
پسکی ارا. [ پ ِ اِ ] (اِخ ) ۞ نام شهری مستحکم در ایتالیا واقع در ناحیت ونِسی بر کنار رود مینچیو ۞ و دریاچه ٔ گارد و دارای 2800 تن سکنه .
جهان آرا. [ ج َ ] (نف مرکب ) جهان آراینده . آرایش کننده ٔ دنیا. که مملکت را سر و سامان دهد : نه هرگز بر دلم دردی نه بر خاطر مرا گردی جهان را ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۸ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.