اربی
نویسه گردانی:
ʼRBY
اربی . [ اَ با ] (ع ن تف ) زیادتر. زیاده . افزون : و لاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثاً تتخذون ایمانکم دَخلاً بینکم ان تکون امةٌ هی اربی من امة انما یبلوکم اﷲ به و لیبینن لکم یوم القیمة ماکنتم فیه تختلفون . (قرآن 92/16)؛ و نباشید مانند آنکه گسیخت رشته ٔ خود را از پس توانائی ، میگیرید سوگندهای خودتان را بخیانت میان شما که باشد گروهی که آن گروه افزون از گروهی ، جز این نیست می آزماید شما را خدا به آن و تا روشن کند برای شما روز رستخیز آنچه را بودید در آن اختلاف میکردید. (تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 285).
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
زبان عربی . [ زَ ن ِ ع َ رَ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به عرب و عربی شود.
حرمل عربی . [ ح َ م َ ل ِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مولی . و آن نوعی حرمل است . و رجوع به حرمل ابیض و حرمل شود.
گرهن عربی . [ گ ِ رِ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان ، کنار راه مالرو گله دار به وراوی . هوای آن گرم و دارای 64 تن سکنه...
عربی پاشا. [ ع َ رَ ] (اِخ ) پیشوای انقلاب عربی است . به سال 1250 هَ . ق . در یکی از دهات مصر متولد شد.تحصیلات خود را در مدرسه ٔ الازهر بپایان...
القبو (أو العقد القنطری) هو هیکل تسقیفی معماری مکور من الداخل. من الناحیة الإنشائیة یعمل القبو کوحدة واحدة تنقل الأحمال من هیکل السقف إلى الجدران أو ا...
ملولی عربی . [ م َ ی ِ ع َ رَ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ خدیوی ممسنی فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
آکاسیای عربی گونههای مختلف این درختچه را بهطور کلی «آکاسیای عربی» میخوانند. در عربستان، افریقا و جنوب ایران میروید. در جنوب ایران انواع آن دارای ن...
صَمغ کُندُر که از گیاه کندر گرفته میشود به عنوان خوشبو کننده استفاده میشود. صمغ کندر را معمولاً با اسفنددانه میسوزانند.
برای استخراج صمغ کندر، به ...
ابوبکربن عربی . [ اَ بو ب َ رِ ن ِ ع َ رَ ] (اِخ ) رجوع به ابن العربی ابوبکر محمد و ابن عربی ابوبکر محیی الدین محمد شود.
قاضی ابن عربی . [ اِ ن ُ ع َ رَ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ. رجوع به ابن عربی ابوبکر شود.