گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ارت نویسه گردانی: ʼRT ارت . [ اَ ] (حرف ربط + ضمیر) مخفف اگر تو. اگر ترا : گرد گرداب مگرد ارت نیاموخت شناکه شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری .لبیبی (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی سیستم ارت این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. سیستم ارت این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. ارت خشت سو ارت خشت سو. [ اَ ت َ ش َ ] (اِخ ) ۞ نام اردشیر(اول ) هخامنشی بزبان عیلامی . (ایران باستان ص 907). ارت میزیوم ارت میزیوم . [ اَ ت ِ ] (اِخ ) ۞ دماغه ای در ساحل شمالی جزیره ٔ اوبِه ، که در قرب آن یونانیان بحریه ٔ خشیارشا را شکست دادند (در 480 ق . م .)... ارت نوبچات ارت نوبچات . [ اَ ت َ ن َ وَ ] (اِخ ) پسر نِموپَت از خاندان فراتاکار. رجوع به ایران باستان ص 2627 شود. اغراج ارت اغراج ارت . [ ] (اِخ ) منزلی است به تغزغز، و هرگز از برف خالی نبود و اندر وی ددگان وگوزنان بسیارند. (حدود العالم ). || و نیزنام کوهی است... ارت کری بانت ارت کری بانت . [ اُ ت ُ ک ُ] (اِخ ) ۞ جزو ایالت دهم از ایالات هخامنشی . رجوع به ایران باستان ص 1473 شود. ارت آدیس توس ارت آدیس توس . [ اُ ت ُ آ ] (اِخ ) ۞ ارتوآدیست . ارادشس بن واگارشک (وال ارشک ). پادشاه ارمنستان معاصر مهرداد دوم (بزرگ ). ژوستن (کتاب 42، بند... ارط ارط. [ اَ رِ ] (ع اِ) رنگی است مانند رنگ اَرطی . ارط ارط. [ اَ ] (ع مص ) بیرون آوردن زمین درخت ارطی را. (آنندراج ) (شمس اللغات ) (کنزاللغات ). || دباغت دادن پوست . (آنندراج ) دباغت کردن پوست ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود