اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اردا

نویسه گردانی: ʼRDʼ
اردا. [ اَ ] (اوستایی ، ص ) ارتا. ارت . ارد. مأخوذ از اَرتَه و اَرِتَه اوستائی و رتَه سانسکریت بمعنی درستی و راستی و پاکی و تقدس و مجازاً مقدس . این کلمه بصورت مزید مقدم در «ارداویراف » دیده میشود. مؤلف برهان قاطع آرد: اردا بر وزن فردا، نام موبدی و دانشمندی است و او در زمان اردشیر بابکان بوده و فارسیان او را پیغمبر دانسته اند و او را ارداد بر وزن فرهاد نیز گفته اند و پدر او ویراف نام داشته بکسر واو - انتهی . باید دانست که اردا نام موبد و دانشمند مزبور نبوده بلکه عنوان وی محسوب میشده است همچون قدیس نزد مسیحیان و نام خود او ویراف بوده است نه نام پدر وی . رجوع به ارداویراف شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اردا. [ اُ ] (اِخ ) اولین از خانان آق اردو در دشت قبچاق شرقی (623 - 679 هَ . ق .).
اردا. [ اُ ] (اِخ ) (خاندان ...) یکی از قبایل آق اردو. چون باتو مقتدرترین پسران جوجی بود، اردا پسرش هم که جانشین او گردید وممالک ماورای سیح...
ارداء. [ اِ ] (ع مص ) لاغر کردن . (منتهی الارب ). || هلاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). هلاک ساختن . (منتهی الارب ). || در مشقت انداختن . (من...
ارداء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَدی ّ.
ارداء. [ اَ دَءْ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از ردائت . ردی تر. بدتر: و ارداءالمیاه ماء دارابجرد. (صورالاقالیم اصطخری ). و اردؤها [ اردؤ انواع الزرنی...
اردٔاء. [ اَ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَدی ٔ.
اردع . [ اَ دَ ] (ع ص ) گوسپند سیاه سینه ٔسپیدبدن . مؤنث : رَدْعاء. (منتهی الارب ). ج ، رُدع .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.