اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اردوان

نویسه گردانی: ʼRDWʼN
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) ارتبان ۞ . ارته پان . نام عده ای از ایرانیان باستان و از آن جمله پنج تن از شاهان اشکانی ۞ و نام پادشاهی بوده از نسل گشتاسب . (برهان قاطع). رجوع به اردوان اول ودوم و سوم و چهارم و پنجم و غیره شود. این نام مرکبست از ارته تقدس و درستکار ۞ و بان یا پان به معنی حافظ و حامی و نگهبان و اردوان به معنی نگهبان درستکاران است . در فرهنگ رشیدی آمده : ((معنی ترکیبی آن نگاهدارنده ٔ خشم )) است و آن صحیح نیست . فردوسی در شاهنامه از دو اردوان یاد کرده :
چه زو بگذری نامدار اردوان
خردمند و با داد و روشن روان .
جو بنشست بهرام از اشکانیان
ببخشید گنجی به ارزانیان
ورا خواندند اردوان بزرگ
که از نیش بگسست چنگال گرگ .
و در حقیقت پنج اردوان اشکانی در روایات داستانی ایران که بفردوسی رسیده تبدیل به دو اردوان شده است . رجوع به ایران باستان ص 2541، 2546، 2550، 2551، 2552، 2553، 2554، 2555، 2556، 2567، 2568، 2570، 2577، 2580، 2590، 2633 و 2703 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اردوان . [ اَ دُ ] (اِخ ) رجوع به اردوال (شهرک ) شود.
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) پسر وشتاسپ پسر ارشام هخامنشی و او برادر داریوش اول و عم خشیارشاست . (ایران باستان ص 708، 711، 713، 1625).
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) رئیس قراولان مخصوص خشیارشا، شاهنشاه هخامنشی . وی در سال 466 ق .م . کنگاشی بر ضد شاه ترتیب داده خواجه ای را میتری ...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) عموی فرهاد دوم که در جنگ با یوئه چی ها از پا درآمد. (ایران باستان ص 2088).
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) سکه ای در عراق عجم بدست آمده از اردوان نامی با این نوشته ٔ منقوش : آراق ملکو، یعنی پادشاه عراق . (ایران باستان ص...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) یکی از نوکران میرزا اسکندردر شیراز که میرزاابراهیم سلطان تیموری آنان را بندکرده مصحوب معتمدی به خراسان روانه گر...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) قاصد امیر شاه ملک نزد دایمسک خان . رجوع به حبط ج 2ص 403 و 404 شود.
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) نام ولایتی است بسیار وسیع. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ).
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) آفدم یا افدم آخرین پادشاه اشکانی : و اردوان را در سیرالملوک آذروان نوشتست آفدم ۞ یعنی آخر. (مجمل التواریخ و الق...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) ابن ایلاووس مسعودی در مروج الذهب بنقل از ابوعبیدة معمربن المثنی التیمی (دربعض نسخ الیمنی ) نام نهمین پادشاه اش...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
Ardavan Bokhtoortash
۱۳۹۲/۰۱/۱۲ Iran
1
4

Mamnoon az dar ekhtiar gozashtan in Danesh darbaraeye in Vajeh


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.