اردوان
نویسه گردانی:
ʼRDWʼN
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) ابن بلاشان . نسب او با پدر میرود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص 18) مؤلف مجمل التواریخ آرد (ص 59): پادشاهی اردوان بن بلاشان سیزده سال بود. مؤلف حبیب السیر (ج 1 ص 76) آرد: اردوان بلاشان ملقب به احمر بود و به اعتقاد حمداﷲ مستوفی مدت سیزده سال پادشاهی کرد و در جنگ اردوان بن اشغ بقتل رسید. و رجوع به فارسنامه ص 32 و اردوان پنجم در همین لغت نامه و ایران باستان ص 2548، 2549، 2554، 2555، 2577، 2580 و 2590 شود.
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) ابن ایلاووس مسعودی در مروج الذهب بنقل از ابوعبیدة معمربن المثنی التیمی (دربعض نسخ الیمنی ) نام نهمین پادشاه اش...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) ابن اشکانان . رجوع به اردوان بزرگ و مجمل التواریخ و القصص ص 32 شود.
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) ابن نرسی نام هفتمین یا هشتمین یا دوازدهمین پادشاه اشکانی بروایات ابوریحان بیرونی و حمداﷲ مستوفی و خوندمیر و سپهر...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) احمر. نام این پادشاه اشکانی در کتاب التاج جاحظ (ص 29، 118، 151) آمده و احمدزکی پاشا محشی کتاب گوید (حاشیه ٔ 6 ص ...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) اخیر هیجدهمین پادشاه اشکانی طبق جدولی از قسم دوم (اسامی پادشاهان اشکانی ) به روایت حمزه . رجوع به اردوان پنجم ...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) اصغر آخرین پادشاه اشکانی به روایت ثعالبی در غرر اخبار ملوک الفرس و مطهربن ظاهرالمقدسی در کتاب البدء و التاریخ (ج...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) اکبر اردوان بن اشکان . هشتمین پادشاه اشکانی بروایت دوم طبری در تاریخ الامم والملوک و مسعودی در التنبیه و الاشراف...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) بزرگ پادشاه اشغانی بیست و سه سال پادشاه بود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص 18). فردوسی در شاهنامه گوید:چو ...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) بلاشان . رجوع به اردوان بن بلاشان شود.
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) چهارم پادشاه اشکانی . بین مورخین راجع بترتیب شاهان اشکانی پس از بلاش اول اختلاف است : گوت شمید بعد از بلاش اول ...