ارک
نویسه گردانی:
ʼRK
ارک . [ اَ ] (ع مص ) ستیزه کردن مرد. (منتهی الأرب ). || ساکن شدن ورم زخم و نزدیک بهی رسیدن . (آنندراج ). نزدیک به بهی رسیدن و خوابیدن ورم ریش یا خستگی : ارک الجرح . (منتهی الأرب ). || اقامت کردن در جایی . مقیم بودن بجائی . || درنگ کردن در کار: ارک فی الأمر. (منتهی الأرب ). || گذاشتن شتران را در اراک . (آنندراج ). گذاشتن اشتران بخوردن اراک . || لازم گردانیدن کار بر کسی . کاری را بگردن کسی گذاشتن : ارک الامر فی عنقه ؛ لازم گردانید کار را بر وی . (منتهی الأرب ).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عرک .[ ع َ رِ ] (ع ص ) مرد نیک اندازنده اقران خود را در حرب و جز آن . (منتهی الارب ). مرد نیک اندازنده اقران و همسران خود را در جنگ و جز آن...
عرک . [ ع ُ رُ ] (ع اِ) ج ِ عَروکة. (منتهی الارب ). ج ِ عَروک . (اقرب الموارد). رجوع به عروک و عروکة شود.
آرک . [ رِ] (ع ص ) حیوان که اراک چرد. (ربنجنی ). ج ، اوارِک .