گفتگو درباره واژه گزارش تخلف از نویسه گردانی: ʼZ از. [ اَ ] (اِ) آزاد. آزار. اَزدار. اَزّار. وازدار. نیل . سیخ . سُخ . سیاه دور. ۞ و چانچو (شانه چوب ) از این درخت کنند. و رجوع به ازادرخت شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه واژه معنی از ره از ره . [ اَ رَ هَِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) مخفف ِ از راه ِ. از طریق . || بچشم . بدیده ٔ : کنون از ره بیگناهان بمانگه کن بر آئین شاهان بما.فرد... از سر از سر. [ اَ س َ ] (حرف اضافه + اسم ، ق مرکب ) از آغاز. از ابتدا. || از نو. مجدداً. باز هم . دوباره : مأمون ... فرموده است تا اندازه ٔ زمین ... از نو از نو. [ اَ ن َ / نُو ] (ق مرکب ) از سر. دوباره . مجدداً. بار دیگر. باز. بی از بی از. [ اَ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) رجوع به ماده ٔ بعد و رجوع به بی ز شود. اح,از این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. از سر از سر. به خاطر، به دلیل، برایِ، از روی، سر، بابت، از جهت حرف اضافهی مرکب. به متنهای زیر توجه کنید: ۱) طی یک روز و ظرف یک ساعت / نامهای مختصر گذاشت ... از قصد (= عمداً، به عمد): این دو واژه پارسی ـ عربی است و پارسی آنها اینهاست: بِروانِه (کردی) به اینگ (اینگ از سنسکریت: اینگیتَ= عمد) به ژَندا (ژَندا= عمد ... از بهر بخاطر از دست از دست . [ اَ دَ ت ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (حرف اضافه + اسم ) از طرف ِ. از جانب . از قبل : شهریار از دست تو بسیار هست هیچ گلخن تاب را این کار ... از قضا از قضا. [ اَ ق َ ] (ق مرکب ) اتفاقاً. قضا را: از قضا روزی دو صیاد بر آن آبگیر گذشتند. (کلیله و دمنه ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۲۲ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود