از
نویسه گردانی:
ʼZ
از. [ اَ ] (اِخ ) موضعی در کیاکلا (ساری ). (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 121).
واژه های همانند
۲۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
از سر. [ اَ س َ ] (حرف اضافه + اسم ، ق مرکب ) از آغاز. از ابتدا. || از نو. مجدداً. باز هم . دوباره : مأمون ... فرموده است تا اندازه ٔ زمین ...
از نو. [ اَ ن َ / نُو ] (ق مرکب ) از سر. دوباره . مجدداً. بار دیگر. باز.
بی از. [ اَ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) رجوع به ماده ٔ بعد و رجوع به بی ز شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
از سر. به خاطر، به دلیل، برایِ، از روی، سر، بابت، از جهت حرف اضافهی مرکب. به متنهای زیر توجه کنید: ۱) طی یک روز و ظرف یک ساعت / نامهای مختصر گذاشت ...
(= عمداً، به عمد): این دو واژه پارسی ـ عربی است و پارسی آنها اینهاست:
بِروانِه (کردی)
به اینگ (اینگ از سنسکریت: اینگیتَ= عمد)
به ژَندا (ژَندا= عمد ...
از دست . [ اَ دَ ت ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (حرف اضافه + اسم ) از طرف ِ. از جانب . از قبل : شهریار از دست تو بسیار هست هیچ گلخن تاب را این کار ...
از قضا. [ اَ ق َ ] (ق مرکب ) اتفاقاً. قضا را: از قضا روزی دو صیاد بر آن آبگیر گذشتند. (کلیله و دمنه ).
از آنک . [ اَ ] (حرف ربط مرکب ) مخفف از آنکه . زیرا که . بعلت آنکه : بی زر و سیمی ای برادر از آنک شوخ چشمیت نیست چون عبهر.سنائی .