ازوج
نویسه گردانی:
ʼZWJ
ازوج .[ اُ ] (ع مص ) بشتافتن . (منتهی الارب ). || ازوج از؛ کاهلی کردن آنگاه که یاری از وی خواهند.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اضوج . [ اَض ْ وَ ] (اِخ ) جایی است نزدیک احد به مدینه . کعب بن مالک انصاری در رثای حمزةبن عبدالمطلب گوید:بما صبروا تحت ظل اللواءلواءالرسول...
انگور آزوج . [ ] (اِخ ) دهی از بخش معلم کلایه شهرستان قزوین است که 323 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و بن شن است . (ا...