گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اضوج نویسه گردانی: ʼḌWJ اضوج . [ اَض ْ وَ ] (اِخ ) جایی است نزدیک احد به مدینه . کعب بن مالک انصاری در رثای حمزةبن عبدالمطلب گوید:بما صبروا تحت ظل اللواءلواءالرسول بذی الاضوج .(از معجم البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی ازوج ازوج .[ اُ ] (ع مص ) بشتافتن . (منتهی الارب ). || ازوج از؛ کاهلی کردن آنگاه که یاری از وی خواهند. انگور آزوج انگور آزوج . [ ] (اِخ ) دهی از بخش معلم کلایه شهرستان قزوین است که 323 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و بن شن است . (ا... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود