گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسپر نویسه گردانی: ʼSPR اسپر. [ اِ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ اعمال و حرکات منظم برای تقویت جسم و تربیت روان ، مانند شکار، اسپ سواری ، صید ماهی و غیره . ورزش . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی اسپر اسپر. [ اِ پ َ ] (اِ) سپر. جُنّه . (برهان ). تُرس . مجن ّ. جَوب . فَرْض . مِجْنَب . دَرَق : بر او گردن ضخم چون ران پیل کف پای او گرد چون اسپری ... اسپر واژه ی پارسی باستان ( که به شکل asper خوانده می شد) برابری می داشته با واژه ی رشک (پارسی) و یا حسد (عربی). دره اسپر دره اسپر. [ دَرْ رَ اِ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 24هزارگزی جنوب خاوری دورود و کنار راه مالرو... کرگ اسپر کرگ اسپر. [ ک َ اِ پ َ ] (اِ مرکب ) سپر از پوست کرگ . این کلمه را ولف در فهرست شاهنامه گُرگ اسپر خوانده و غلط است . (یادداشت مؤلف ) : ببارید ... شاه اسپر شاه اسپر. [ اِ پ َ ] (اِ مرکب ) مرکب از «شاه » و «اسپر» (مخفف اسپرم ) شاه سپرم . ریحان الملک . ضیمران . رجوع به شاه اسپرغم ، شاه سپرغم . شاه اسف... اسپر ایوان نمای دو جرز یا پایه ضخیم ایوان ها در دو طرف ایوان را اسپر می گویند. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود