گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسحاق نویسه گردانی: ʼSḤAQ اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) یکی از نقله و مترجمین کتب از زبانهای دیگر بعربی . وی کتاب مجسطی را ترجمه و ثابت اصلاح کرده است . ونیز کتاب سوفسطس افلاطون را ترجمه کرده است بتفسیر امقیدورس . ۞ (ابن الندیم ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه واژه معنی اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن فرات مکنی به ابونعیم مصری . محدث و قاضی مصر است . (عیون الاخبار ج 1 ص 314). اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن فروخ . مولای طلحه . در برخی نسخ فروخ و برخی فرّوج آمده است ، لیکن صحیح با خاء است . شیخ طوسی وی را در عداد اصحا... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن فضل . شاعری قلیل الشعر است و عبدالرحمن بن فضل و محمدبن فضل و عبداﷲبن فضل برادران او نیز مُقِل ّاند. (ابن الندیم )... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن فضل بن عبدالرحمن هاشمی مدنی . شیخ طوسی وی را در عداد اصحاب صادق (ع )شمرده و گویا امامی است . (تنقیح المقال ج 1 ص... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن فضل بن یعقوب بن سعیدبن نوفل الحرث بن عبدالمطلب . شیخ طوسی وی را در عداد اصحاب باقر (ع ) و روایت او آورده است . و... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن الفیض بن محمدبن سلیمان ابویعقوب . مولی عتاب بن اسیدبن ابی العیص . وی پس از 250 هَ . ق . درگذشت و از ابی زُهیر عبدال... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم قالی مکنی به ابوعلی . او راست : کتاب فعلت و افعلت . (کشف الظنون ). اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن قبیصه . جاحظ و جهشیاری ذکر او آورده اند. رجوع بکتاب البیان و التبیین چ حسن السندوبی ج 2 ص 165 و کتاب الوزراء و ال... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن قریش . مؤلف تتمه ٔ صوان الحکمة از اقوال او آرد: لاسواء اکل یوم یمنعک اکل حول و صبر یوم ساق الیک اکل حول . خیر ... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن قسطار. خادم موفق مجاهد عامری و پسرش اقبال الدوله علی . اسحاق از ملت یهود است . او بر طب و منطق و آراء فلاسفه آگاه... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ صفحه ۲۲ از ۴۵ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود