گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسحاق نویسه گردانی: ʼSḤAQ اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) یکی از نقله و مترجمین کتب از زبانهای دیگر بعربی . وی کتاب مجسطی را ترجمه و ثابت اصلاح کرده است . ونیز کتاب سوفسطس افلاطون را ترجمه کرده است بتفسیر امقیدورس . ۞ (ابن الندیم ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه واژه معنی اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن زیدبن سلمةبن الربیعبن جابر التیمی مکنی و ملقب بابی عثمان المعدل . متوفی بسال 340 هَ . ق . وی ثقه و م... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن زید (شاذان ). ابوبکر عبداﷲبن ابی داود سلیمان بن الاشعث السجستانی در کتاب المصاحف مکرر از او روایت کند. ر... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن صالح بن زیاد العقیلی مکنی به ابویعقوب . وی ساکن طرسوس بود و بدانجا در سنه ٔ 240 هَ . ق . درگذشت . ابوعبدا... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن صیغون ِ صیغونی زاهد محدث ، مکنی به ابویعقوب . رجوع به ابویعقوب اسحاق ... شود. اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عبدالجبار حافظ و قاضی . مکنی به ابومحمد. وی صاحب مسند و از مردم بست سجستان است و از قتیبة و ابن راهویه ... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عبداﷲبن الصباح بن بشر. رجوع به ابوالحسین اسحاق ... شود. اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن قُرّان المؤدب . ابونعیم بواسطه ٔ احمدبن اسحاق و او بوسایطی از حذیفه آرد که قال رسول اﷲ (ص ): بکاءالمؤ... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن قرة القاسانی . از علمای اصفهان . وی بمصر رفت و در آنجا حدیث گفت و از عمروبن علی و دیگران روایت دارد. (... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن ماهان بن بهمن بن بشک التمیمی بالولاء الارجانی الاصل المعروف بابن الندیم . الندیم الموصلی مکنی به ابی ... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد. رجوع به ابوالجیش بن ابراهیم و الاعلام زرکلی ج 1 ص 95 شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴۵ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود