اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسحاق

نویسه گردانی: ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن (میر) احمد خوافی . مشهور به خواجه شهاب الدین . وی برادرزاده و داماد مولانا قطب الدین خوافی است و از بعض اقسام فضائل محظوظ و بهره ور مینمود و در زمان وزارت و امارت خواجه فضل الدین محمد که او نیز داماد مولانا قطب الدین بود چند سال قائم مقام عم ّ بزرگوار شد و بصدارت خاقان منصور قیام کرد و در روز فوت خواجه ٔ مشارالیه مؤاخذ گشته مبلغ کلی فرودآورد و بعد از آنکه از چنگ محصل نجات یافت درزاویه ٔ عزلت تتمه ٔ ایّام حیات را بپایان رسانید. (حبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 240 و 279 و 296 و 299).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابوعبدالرحمن بن عطاء خراسانی . محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. رجوع به اسحاق بن محمدبن زنگی ... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ. محدث است .
اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابوعثمان . رجوع به اسحاق بن ابراهیم بن زید... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوعمرو. رجوع به اسحاق بن مرار الشیبانی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوعون . رجوع به اسحاق بن علی شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابوالقاسم . رجوع به اسحاق بن محمدبن اسماعیل شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابومحمد. رجوع به اسحاق بن محمدبن ابراهیم بن عبدالجبار... شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابومحمد. رجوع به اسحاق الازرق شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابومحمدبن یوسف الازرق . محدث است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.