گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسحاق نویسه گردانی: ʼSḤAQ اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن خلف البهرانی ۞ . او راست در صفت شمشیر:ألقی بجانب خصره امضی من الاجل المتاح و کأنما ذرّ الهبا-ءَ علیه انفاس الرّیاح .(عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 1 ص 138). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه واژه معنی اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن شاهین .محدث است . رجوع بالمصاحف چ بریل ص 173 و 188 شود. اسحاق اسحاق .[ اِ ] (اِخ ) ابن شُرَّفی . وی شیخ سفیان ثوری است . اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن شعیب بن میثم اسدی تمار. شیخ طوسی او را از اصحاب صادق (ع ) شمرده است و جزو موالی ایشان خوانده و گوید روایت دارد... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابن شلیطا. طبیبی از مردم بغداد. او را در طب دستی قوی بوده است و صیت او سبب شد که المطیع ﷲ او را بخدمت خود خواند و او ... اسحاق اسحاق .[ اِ ] (اِخ ) ابن شمر الضبی . شاعر است و از اوست :امیرالمؤمنین الیک نشکوو ان کنا نقوم بغیر عذرغفرت ذنوبنا و عفوت عناو لیست منک ان تع... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن شهرام . ابن الندیم و ابن ابی اصیبعه ذکر او آورده اند. (عیون الانباء ج 1 ص 187). اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن الصباح . نام پدر یعقوب بن اسحاق الکندی است . (عیون الانباء ج 1 ص 206). اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن الصباح الاشعثی . از اولاد اشعث بن قیس الکندی . وی در عهد مهدی عباسی بحجاز رفت و مردی کریم و جواد بود. رجوع بالبیا... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن الصباح السبیعی . شاعری مقل ّ است . (ابن الندیم ). اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) الطبیب . وی پدر وزیر ابن اسحاق مسیحی است و در قرطبه مقیم بود و او بدست خویش داروهای مجرب میساخت و از او منافع عظیمه ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ صفحه ۱۷ از ۴۵ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود