اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسحاق

نویسه گردانی: ʼSḤAQ
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی الرهاوی . طبیبی متمیز و عالم بکلام جالینوس و صاحب اعمالی نیکو در صناعت طب است . او راست : کتاب ادب الطبیب . کناشی که آنرا از عشر مقالات جالینوس معروف به میامر گرد کرده است در ترکیب ادویه بحسب امراض اعضا از سر تا قدم . و جوامع، که آنرا از کتاب اربعه ٔ جالینوس فراهم آورده است . و اربعه ٔ جالینوس را اسکندرانیین در اوائل کتب جالینوس جای دهند و عبارت است از کتاب الفرق . کتاب الصناعة الصغیرة. کتاب النبض الصغیرة و کتاب جالینوس به اغلوتن . و این جوامع را اسحاق بر فصولی بخش و بر حروف معجم تنظیم کرده است . (عیون الانباء ج 1 ص 254).و نیز رجوع بفهرست عیون الانباء شود. صاحب قاموس الاعلام ترکی گوید: او راست : کتاب ادب الطبیب . مؤلف عیون الانباء از این اثر استفاده و اقتباس کرده و در عین حال متعرض ترجمه ٔ حال وی نشده است و این امر گویا بعلت معاصر بودن با صاحب ترجمه ناشی شده است . در هر حال ترجمه ٔ احوال او را نیافتیم . مؤلف کشف الظنون هم تاریخ وفات او را یاد نمیکند. (قاموس الاعلام ترکی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
اسحاق . [ اِ ] (ع مص ) کهنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). کهنه شدن جامه : اَسْحَق َ الثوب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پستان بشکم وادو...
اسحاق .[ اِ ] (اِ) از اعلام است . علم ٌ اعجمی لایصرف . (اقرب الموارد). اسم عجمی لم تصرفه للتعریف و یصرف ان نظر الی انه مصدر فی الاصل من ا...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) نبی . رجوع به اسحاق بن ابراهیم شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) یکی از نقله و مترجمین کتب از زبانهای دیگر بعربی . وی کتاب مجسطی را ترجمه و ثابت اصلاح کرده است . ونیز کتاب سوفسطس ...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) پدر عبداﷲبن سحوق محدث . و سحوق نام مادر اوست . (منتهی الارب ).
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) رئیس فرقه ٔ اسحاقیه ، یکی از چهار فریه ٔ کیسانیه . (بیان الادیان ).
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) کاتب ابن طولون بود. رجوع بعیون الانباء ج 2 ص 84 شود.
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن آدم بن عبداﷲبن سعد اشعری قمی . نجاشی گوید: وی از امام رضا (ع ) روایت دارد و کتابی تألیف کرده و جماعتی از وی آن...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ۞ ابن ابراهیم نبی (ع ). پدر او ابراهیم خلیل (ع ) و مادر او ساره (سارا) است و خود از اجداد پطریارخی و هم از اسلاف عیس...
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . یکی از شعرای مخضرمی است . او راست : پنجاه ورقه شعر. (الفهرست ابن الندیم ص 234 س 1).
« قبلی صفحه ۱ از ۴۵ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.